کلبه شادی
کلبه شادی

بهلول و داروغه


داروغه بغداد در بين جمعي ادعا مي كرد تا به حال كسي نتوانسته است مرا گول بزند .
بهلول در ميان آن جمع بود ، به داروغه گفت :
گول زدن تو كار آساني است ، ولي به زحمتش نمي ارزد .
داروغه گفت :
چون از عهده بر نمي آئي ، اين حرف را ميزني .
بهلول گفت :
افسوس كه الساعه كار خيلي واجبي دارم ، والا همين الساعه تو را گول مي زدم .
داروغه گفت :
حاضري بروي و فوري كارت را انجام دهي و برگردي ؟
بهلول گفت :
بلي .
همين جا منتظر من باش ، فوري مي آيم .
بهلول رفت و ديگر بازنگشت .
داروغه پس از دو ساعت معطلي ، شروع كرد به فرياد كردن و گفت :
اولين دفعه است كه اين ديوانه مرا اين طور گول زد و و چندين ساعت بيجهت من را معطل كرد و از كار انداخت!!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شده 4 آبان 1385برچسب:, توسط کلبه شادی
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.